به گفته یکی از کارشناسان روانشناسی، همان طور که نادیده گرفتن ترس های کودک غیرمنطقی است، مجبور کردن کودک به شجاع بودن نیز منطقی نیست و عوارضی در پی خواهد داشت.
ما همه در طول زندگی، ترس را به عنوان یک هیجان طبیعی تجربه میکنیم. شکی نیست که ترس با علائم گوناگون خود هیجان مفیدی برای حفظ و نگهداری خود، از آزار و اذیت است، زیرا فرد را از دست زدن به اعمال خطرآفرین باز میدارد.
همچنین او را برای تعدیل رفتار اجتماعی در آینده آماده میکند. بدین معنا که فرد به علت ترس از فقر در آینده به کار و کوشش میپردازد یا به سبب ترس از مجازات قانون، رفتار خود را کنترل و مدیریت میکند. گاهی ترس یکی از پایههای مهم یادگیری به شمار میرود. با اینکه ترس مورد پسند هیچ کس نیست، ولی در بعضی مواقع مفید هم واقع میشود.
برخی از کودکان هیچگاه معنای ترس را درک نمیکنند، اما بسیاری از آنها با مجموعهای از تجارب ترسناک در طول زندگی شان روبرو میشوند، آنها از افراد غریبه، تاریکی، حیوانات، طوفان، توالت و یا هر چیز جدید یا متفاوتی میترسند. این گونه ترسها در برخی سنین یا دورههایی خاص تشدید میشوند. برای مثال ترس از صداهای بلند در دو سالگی به اوج میرسد.
با افزایش تجارب کودک در محیط زندگی، برخی ترسها از میان میروند؛ اما انواع دیگری از ترس، جای مواد قبل را میگیرد، بعضی از کودکان ۳ تا ۴ ساله، ممکن است، به ویژه از صداهای بلند و یا تاریکی بترسند؛ اما کودکان ۵ ساله با تجربهتر هستند، ولی ممکن است هنوز از تاریکی و یا آسیبهای احتمالی وحشت داشته باشند. در این سن، ممکن است هنوز ترس از جدایی از پدر و مادر در ذهن کودک وجود داشته باشد.
وقتی کودک به ۸ یا ۹ سالگی میرسد، به طور کلی ترس هایش کاهش مییابد، اما نارساییهای شخصیتی و مسخره شدن از سوی دیگران، از نگرانیهای عمده او به شمار میرود. در ۱۰ سالگی با افزایش اعتماد به نفس، از این قبیل نگرانیها کاسته میشود. ما با بسیاری از والدین مواجه میشویم که برای کاهش ترسهای کودک، او را مجبور میکنند که شجاع باشد و نترسد، (آدم که از گربه نباید بترسه، مگه اینم ترس داره آخه؟ تو دیگه بزرگ شدی زشته، پسر که گریه نمیکنه، نگاه کن اون بچه گریه نمیکنه، تو آخه چرا گریه میکنی؟ داداش آرمان رو نگاه کن اصلا نمیترسه، تو هم از اون یاد بگیر. مریم زشته، چرا جیغ میزنی؟ هرجا میریم آبروی منو میبری).
والدین از عواقب حرفها و رفتارهای خود بی اطلاع هستند و شاید نمیدانند که این دست از حرفها چقدر بر کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس کودک و همچنین افزوده شدن ترسهای او موثر هستند، همان طور که نادیده گرفتن ترسهای کودک اصلا منطقی نیست، مجبور کردن کودک به شجاع بودن هم منطقی نیست و تبعات و آسیبهای خاص خود را در پی دارد.
اما به یاد داشته باشید هیچ گاه واکنش بیش از حد به آنها نشان ندهید؛ و به یاد داشته باشید که یک پاسخ منطقی به کودک میتواند جلوی پیشرفت ترس او را بگیرد. مسخره کردن، عصبانی شدن و انتقاد بی موقع اضطراب و یا ترس کودک را افزایش میدهد. جملاتی نظیر:چه بچه ترسویی! تاثیرات منفی در بر دارد. زیرا در بسیاری از موارد واکنش کودک به این برخوردها، مخفی کردن ترس است، نه فراموشی آن. هرچه با عصبانیت بیشتری بگویید که فرزندتان مثلاً: از رفتن به طبقه بالا میترسد، ترس در وجود او بیشتر خواهد شد.
توجه و همدردی بیش از حد نیز نادرست است، در آغوش گرفتن و نوازش کودک در پی بروز ترس، این احساس را در او افزایش میدهد، که یک خطر واقعی وجود داشته است. جلوگیری و از بین بردن ترس به طور کلی، غیرممکن است. بعضی از انواع ترس ها با رشد و گسترش تجارب کودک، خود به خود از میان میروند و بعضی ترسها نیز با از بین رفتن محرک از بین میروند. اگر چه همین محرک، ممکن است آثاری در کودک بگذارد که در تمام عمر او را ناراحت کند.
برای غلبه بر ترس کودکان این که آنها را از اوضاع و حالاتی که موجب ترس میشوند دور کنیم، بدون شک خوب نیست زیرا اولاً دور کردن کودک از این اوضاع غیرممکن است، ثانیاً زندگی پر از این احوال و اوضاع است. از این رو، بهتر است کودک را به برخورد با اوضاع ترسناک عادت دهند. گاهی میتوان ترس کودک را در یک چیز با روش «شرطی کردن» به تدریج از بین برد.
همچنین ، هرگز نباید ترس کودکان را حقیر شمرد که این عمل خود به نتایج وخیمی منجر میشود. زیرا اگر کودک ترس خود را اظهار نکند به ذهن ناخودآگاه او میرود و در تمام زندگی مزاحم او میشود. باید اعتماد به نفس را در او ایجاد کنیم و همواره به او تلقین کنیم که میتواند شخصاً کارهایی را انجام دهد و از ترغیب و تشویق او به برخورد با مشکلات غفلت نکنیم. به علاوه، باید بکوشیم که موانع میان ما و کودک از بین برود و بدون هیچ فاصلهای و به تدریج با کودک ارتباط برقرار کنیم، تا عملاً صداقت، محبت، و توجه ما را نسبت به خودش احساس کند و به ما اعتماد داشته باشد.
مطالعات روانشناسی ثابت کردهاند که قانع ساختن کودک به نترسیدن و نبودن محرک برای آن مفید نیست بلکه بهتر است اصل اطمینان میان کودک و بزرگسالان (والدین) برقرار شود.
گاهی والدین ممکن است برای از بین بردن ترس کودک بگویند این است نگاه کن ما نمیترسیم. لکن موفقیت این روش نیز محدود است زیرا کودک به علت کوچکی بدن و کمی سن و نیرویش نمیتواند با پدر یا مادر خود که از او بزرگتر و قویترند برابری کند، ولی اگر این عمل از طریق همسالانش انجام گیرد مفیدتر خواهد بود. چنانکه مثل وقتی کودک از خوردن دارویی میترسد همین که کودک دیگر را در خوردن آن میبیند ترسش برطرف میشود.